از عشق لبریزی از نور سرشاری ماه آل‌الله تا صبح بیداری تو رفتی و بی‌یارم، سقّا و سپهدارم دیدم سر راهم وای دستاتو علمدارم کشتی، منو با دست و پا زدن رفتی، همه همو صدا زدن ای وای! همه به خیمه‌ها زدن ای وای! داغت رو قلب دریاست؛ می‌دونم تشنه برگشتی عبّاس ممنونم من بی تو برم خیمه، دست خالی و گریون میگن همه با گریه: عمومونو برگردون پاشو ببین که بی‌برادرم پاشو به خاطر اهل‌حرم پاشو؛ بدون تو کجا برم پاشو از مشک پاره حسرت می‌باره مادر افتاده پای گهواره تو روی زمین و من نمیاد ازم کاری من موندم و خواهرهات؛ ما رو به کی می‌سپاری برگرد؛ قربون چشمای ترت برگرد؛ بریم کنار لشکرت برگرد؛ آب نشد، فدا سرت برگرد